Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-27@10:40:10 GMT

روضه محل حرکت سپاهیان حسین(ع) است

تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۷۶۹۸۲

روضه محل حرکت سپاهیان حسین(ع) است

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب_ الناز رحمت نژاد: چند متری به میدان قدس یا همان شاه عباسی کرج مانده از تاکسی پیاده می‌شوم و تا چَشمم به گنبدِ آبیِ فیروزه‌ای رنگِ امام زاده حسن (ع) می‌خورد دستم را روی سینه می‌گذارم: «السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ، اَلطّاهِرُ الوَلِیُّ، وَالدّاعِی الحَفِیُّ … سلام بر تو ای آقای پاک و پاکیزه و سرور من و ای دعوت کننده به حق…»

اطرافم را خوب برانداز می‌کنم! سیاهیِ پرچم و کتیبه‌هایی که شعرِ محتشم کاشانی «باز این چه شورش در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است…» رویِ آن‌ها نقش بسته در همه جا دیده می‌شود و ناخودآگاه زیر لب زمزمه می‌کنم: «پرچم زده‌اند از غَمِ تو کوچه به کوچه، انگار عوض کرده زمین پیرهَنَش را»

به سمت امامزاده حسن (ع) می‌روم‌.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

داخِلِ کوچه امامزاده پُر از آدم است. عده‌ای قصد دارند برای عزاداری داخل امامزاده بروند و عده‌ای در صحنِ فرش شده خانوادگی می‌نشینند و منتظر شروعِ مراسم عزاداری هستند. بعضی‌ها هم سرپا ایستاده اند و نذری توزیع می‌کنند. لقمه‌های نان و پنیر و سبزی، نمک، خرما و حلوا.

دختر بچه کوچکی که چادر گُل گُلی به سر دارد به سمتم می‌آید و لقمه نان و پنیر و سبزی ای به من می‌دهد و می‌رود. همانطور که لقمه را از کیسه در می‌آورم بخورم به سمت مزار سه شهید مدافع حرم مهدی نوروزی، شعبان نصیری و عین الله مصطفایی می‌روم.

مشغول خواندن زیارت‌عاشورا سر مزار این سه شهید می‌شوم‌. به فراز «إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ» که می‌رسم حجت الاسلام الهی شروع به سخنرانی می‌کند. من صحبت‌هایش را یکی در میان می‌شنوم چون زیارت عاشورا می‌خوانم. به این می‌اندیشم که: «اگر حادثه کربلا تکرار شود ما چه می‌کنیم؟ مایی که تمام این سال‌ها داعیه یا لیتنیٰ کنا معک داشته ایم، مایی که هر هفته زیارت عاشورا می‌خوانیم و قاتلان امام حسین (ع) را لعن و نفرین می‌کنیم! ظهر روز عاشورا جزو کدام دسته می‌شویم؟ ظالم؟ مظلوم؟ تماشاچی؟

به این فکر می‌کنم که اگر همین جامعه امروزی ما میان معرکه عاشورا قرار بگیرد عده زیادی همان اول کار می‌نشینند روی زمین و بنا می‌کنند به عزاداری! حالا هرچقدر برایشان روضه بخوانی که آقا بیا در رکاب امام بجنگ! خب نگذار حسین (ع) به قتلگاه برود! بیا برای امام زمانت جان بده! بنا می‌کنند به هروله و لطمه که نه آقا جان، ما باید برای این مصیبت عُظمیٰ گریه کنیم! شما کاری به ما نداشته باشید! به نظرم این تجربه یک عمر عزاداری بی معرفت است! همین‌ها هم زمانی که امام زمانشان بیاید غرق در غفلتِ ظاهر دین می‌شوند و از اصل آن که یاری ولی عصر باشد غافل! عده‌ای همین قدر که منافعشان در خطر نباشد و یک پوسته ظاهری از دین را رعایت کنند امام‌شان را دوست دارند اما حاضر نیستند برای اسلام از چیزی بگذرند، حاضر نیستند کاری کنند! دل به خطر بزنند یا نه اصلاً برای امامشان قدمی بردارند! باید از خودشان بپرسند که جز سرخی سینه‌هایشان چه چیزی در کارنامه‌شان هست؟! چه کار مفیدی برای اسلام و مسلمین کرده اند؟! روضه و عزاداری اگر به سکون بگذرد چه فایده به اسلام می‌رساند؟ اگر شور و بُغض ما نسبت به دشمنان اهل بیت (ع) ختم به دو ساعت جلسه هیأت باشد چه فایده؟!

اما عده‌ای جزو سبز پوشان سپاه حسین اند، همان‌ها که گریه و ناله‌شان به درگاه خدا آنها را به حسین (ع) می‌رساند، روضه؛ محل حرکتشان است! نقطه جوش و خروششان است! آنها بغضشان به دشمن مستمر است نه محدود به زمان و مکان! می‌بینم آن روزی را که قائم اهل بیت (ع) قیام کند و از شیعیان طلب یاری کند اما ما کاری جز سینه زنی بلد نباشیم! می‌ترسم غرق همین ظاهر روضه‌ها شویم و یزید زمانمان را نبینیم!»

به لعن زیارت عاشورا رسیده ام و در دلم می‌ترسم نکند روزی برسد که مخاطب لعن های زیارت عاشورا خودمان باشیم!

سَری می‌چرخانم. چه قدر امامزاده شلوغ تر از چند دقیقه پیش شده است. البته امامزاده‌ای که بیش از هفتصد سال قدمت دارد و یکی از جاذبه‌های توریستی معنوی شهر کرج است باید هم اینقدر شلوغ باشد. داخل حیاط پُشتی امامزاده که بشوی درخت خیلی کهنه ای به چشم می‌خورد و نشان می‌دهد که چه قدر قدمت این امامزاده طولانی است.

کفش‌هایم را تحویل کفشداری می‌دهم و داخِلِ امامزاده می‌شوم. دوست دارم بخش‌های پایانی سخنرانی حجت الاسلام الهی و روضه خوانی را بشنوم و بعد به خانه بروم. دنبال جا می‌گردم تا بنشینم. حلقه هفت هشت نفره دختر بچه‌هایی را می‌بینم که مشغول کشیدن نقاشی هستند.

تسبیح سبز رنگی را از محل مهر و تسبیح امامزاده بر می‌دارم و در نزدیکی همین دختر بچه‌ها می‌نشینم، سرم را به دیوارِ سنگی تکیه می‌دهم، نیت کرده‌ام سیصد و پانزده صلوات برای حضرت رقیه (س) بفرستم. دانه هایِ تسبیح را یکی یکی می‌اندازم و به دختر بچه‌هایی که نقاشی می‌کشند نگاه می‌کنم.

یکی از آنها دختری را در حالِ گریه کردن نقاشی کرده و دیگری مَردی را کنارِ عَلَم کشیده و برای هم توضیح می‌دهند، اولی می‌گوید: «مامانم می گه امشب شب دختر امام حسین (ع) حضرت رقیه (س) هست. من حضرت رقیه (س) رو کشیدم که چون تو خَرابه تنهاست و باباش پیشش نیست داره گریه می کنه.» دومی عروسکی را که دورِ سرش سربند یا رقیه (س) انداخته و با خودش به هیئت آورده نشان دوستش می‌دهد و بعد می‌گوید: «من بابامو کشیدم. بابایِ من شبا که دسته می‌ره عَلَم بر می‌داره و با دسته از جلویِ امامزاده که رد می‌شن به امام‌زاده سلام می‌ده.»

خانمی با یک کیسه گوشواره و گُل‌سَر بالای سر دختر بچه‌ها می‌رسد. به هر کدام یک گوشواره و گُل‌سر می‌دهد و می‌رود.

جمله «اگر می‌خواهیم در زندگی‌مون نشاط و طراوت داشته باشیم، خوب زندگی کنیم و به خدا نزدیک بشیم باید تولی و تبری داشته باشیم و تکلیفِ دوستی و دشنی هامون با خودمون مشخص کنیم» حجت الاسلام الهی توجه من را جلب می‌کند. گوش تیز می‌کنم: «شمر از یاران امیرالمومنین (ع) در صفین و عمر سعد دوست و رفیق امام حسین (ع) بود؛ به طوری‌که پیامبر (ص) حسین (ع) را روی یک پایش و عمر سعد را روی پای دیگرش می‌نشاند و خرما در دهانشان می‌گذاشت اما چون تکلیف دوستی و دشمنی‌شان معلوم نبود دیدید که در کربلا با حسین (ع) چه کردند!»

همیشه داستان حر و عمر سعد از عجیب‌ترین داستان‌های کربلا برای من بوده! هر وقت که از عمرسعد شدن ترسیدم «حر» شدن آرامم کرده و امیدم داده و هر وقت که لحظه‌ای به خودم غَرّه شدم مناجات‌ها و جهادهای «عمر سعد» به یادم آورده که در این دنیا هیچ چیز غیرقابل لغزشی وجود ندارد و به قول حاج آقا الهی باید حواسمان به دوستی و دشمنی‌هایمان باشد

لامپ‌ها خاموش می‌شود و روضه خوان شروع به روضه خواندن می‌کند. در آن تاریکی دختر بچه‌ای در مقابلم ایستاده؛ نمی‌دانم تا به حال خوب به قد و قواره دختر سه ساله نگاه کرده اید یا نه! این‌بار که به هیئت می‌روید، اطرافتان سرک بکشید، می‌بینید که چندتایشان چادر مشکی کوتاه و کوچکی سرشان انداخته اند، چارقدری را گره ریز زده اند و با دست‌های لطیف و پنبه‌ای سعی دارند آن خرده تارهای مویشان را زیر روسری بپوشانند. چَشم از پدر و مادرشان برنمی‌دارند تا مبادا در شلوغی آشنایی را گم کنند. روضه نمی‌خوانم! می‌خواهم بگویم خوب نگاه کنید که اگر جمعیت بایستد و به قصد ترک هیئت راه بیفتد، چه‌طور سریع با قدم‌های کوتاه خودشان را می‌رسانند به پدر و مادرشان و سفت دستشان را می‌چسبند. شاید هم خودشان را بالا بکشند، روی دوش سوار شوند. در مردمک شفاف چشم‌هایشان چه می‌بینید؟ اطمینان خاطر؟ سکنی دل؟ دنیا راهم آب ببرد جایشان امن است، بین دو بازوی پدر نشسته اند. به چه چیز فکر می‌کنید که اینطور لب روی هم می‌فشارید؟ به شب؟ به مسیر؟ به کاروانی رو به شام؟ به گم شدن؟ جاماندن؟ افتادن … من اما بغض امانم را برید وقتی دیدم آنقدر کوچک‌اند که در شلوغی‌ها باید از زیر دست و پا جمعشان کنی … می‌فهمید می‌خواهم چه بگویم؟! در کامل بهایی چنین آمده است: «در میان اسیران، دخترکی بود چهار ساله. شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من، حسین (علیه‌السلام) کجاست؟ سخت پریشان بود. زنان و کودکان در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود. از خواب بیدار شد و تفحّص کرد. خبر بردند که اوضاع چنین است. آن لعین گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین، سر را بیاوردند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند. وقتی که آن دختر کوچک سر پدر را شناخت، آن را به سینه چسبانید و با لحن سوزناکی با سر بریده پدر عزیزش چنین سخن گفت: یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی خَضَبَکَ بِدِمائِکَ؟ یا اَبَتاه مَنْ ذَالَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟ یا اَبَتاه مَن ذَالَّذی اَیْتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلْیَتیمَةِ حَتّی تَکْبُر؟ یا اَبَتاه مَنْ لِلنِّساء الْحاسِراتِ؟....»

کد خبر 5842299

منبع: مهر

کلیدواژه: رقیه میدان قدس شهر کرج عاشورا یزید کربلا حضرت رقیه مهدی نوروزی خبرگزاری مهر حسین محتشم کاشانی کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب خبرگزاری مهر انقلاب اسلامی ایران دفاع مقدس عاشورا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رونمایی کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران تهران ماه محرم ایالات متحده امریکا ا ب تاه م ن زیارت عاشورا دختر بچه ها عمر سعد عده ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۷۶۹۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کتاب «رازهای زیارت اربعین» روانه بازار نشر شد

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «رازهای زیارت اربعین» اثر محمد سند با تحقیق ابراهیم حسین بغدادی و ترجمه محمد خنیفرزاده در ۱۷۶ صفحه در مجتمع فرهنگی فاطمیه اصفهان تهیه و به همت مؤسسه بوستان کتاب به چاپ رسید.

نویسنده اثر حاضر مطالب ارزنده‌ای درباره فلسفه زیارت اربعین و وسعت انعکاس آن بر روح و روانِ بشر بیان کرده است. کشش و شیفتگی شدیدی که این شعیره مقدس به حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به طور ویژه و به دیگر شهدای کربلا به طور عام در وجود ما می‌دواند، کانون توجه ما در این کتاب است؛ چیزی که موجب می‌شود روحیه باصفای انسان با ایمان در جامعه‌ای که در آن به سر می‌برد، ممتاز و برجسته کند و نمونه فاخری از همزیستی بر پایه عشق و محبت الهی را در میان همنوعان خود رقم زند.

ساختار اثر

این کتاب در سه فصل تألیف شده است؛ فصل اول با عنوان «زیارت اربعین، تعالی‌بخش فطرت انسانی» نیروی محرک در زیارت اربعین، مهدویت در امتداد عاشورا و شعائر حسینی و نظارت مداوم کشورها بر زیارت اربعین را بررسی کرده و حرمت مناسبت و موسم اربعین، سکولاریسم نوین و زیارت امام حسین (ع) و دلیل تمرکز بر زیارت امام حسین (ع) را شرح داده و گنبد حسینیِ آسمان و تربت روحانی آن، حورالعین، پرتوی از نور حسین (ع) و دیدار امام حسین (ع) و فراموشی حوریان را به نگارش درآورده است.

نویسنده در فصل دوم با عنوان «زیارت اربعین، تمدن یا حکومت» ابعاد زیارت اربعین امام حسین (ع)، قرآن کریم و فرهنگ و تمدن و قواعد جهانی نظام اهل بیت (ع) را بیان کرده و جایگاه علمی نظام حوزه در پژوهش‌های غربیان، راز موفقیت نظام تشیع و رازهای قواعد حاکم بر نظام اهل بیت (ع) را مورد تأکید قرار داده است.

«فلسفه شعائر حسینی» عنوان سومین و آخرین فصل از کتاب حاضر است که در آن یعقوب و گریه او بر یوسف (ع)، شعار حضرت مهدی (عج) و اهل بیت (ع) قطب و محور مودت تبیین شده و تفاوت‌های اسلام عمومی با اسلام ایمانی، فلسفه ولایت و رجعت سران عدالت الهی به رشته تحریر درآمده است.

کد خبر 6089496 فاطمه علی آبادی

دیگر خبرها

  • مریم خمینی نوه امام در خارج از کشور چه کاره است؟
  • کتاب «رازهای زیارت اربعین» روانه بازار نشر شد
  • برگزاری همایش حکمت مطهر در خرم‌آباد
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ 
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه شغلی دارد؟
  • مراسم ویژه خدام حسینی در حرم مطهر امام حسین(ع) عصر جمعه
  • نوه دختر امام خمینی در خارج از کشور مشغول چه کاری است؟
  • نوه امام خمینی در خارج از کشور چه کاره است؟ /خاطرات عروس بزرگ امام از فوت دو فرزندش و علت آن
  • آیت‌الله درچه‌ای از آخرین فروغ‌های حوزه کهن اصفهان بود
  • حرکت به سمت بیانیه گام دوم انقلاب وظیفه اصلی فرماندار کاشان